برگزیده

فهرست فرهنگ لغت کوچه بازاری قسمت سوم

بی اُرس و پرس-بی مقدمه

باشگاه-محل گردهمایی گروهی برای ورزش-تفریح و از این قبیل

توی دل کسی را خالی کردن-کسی را ترساندن-ناامید کردن

از بن دندان-از ته دل-با میل و رغبت

تپق-گرفتگی زبان

خدا وکیلی-صادقانه-راست و درست

رگ بسمل کسی خاریدن-در معرض خطر و مرگ قرار گرفتن
خرکار-پرکار
دانه دانه شدن-دانه ها از یکدیگر جدا شدن

زور چپان کردن-به زور در جایی فرو بردن

دست چپی-از جناح چپ-مخالف حکومت

رمل انداختن-پیش گویی کردن-فال برآوردن

حرز جواد با خود کردن-همیشه با خود داشتن

پاتوغ-محل گرد آمدن

به هم زدن-قطع رابطه کردن
دو به دو-دو تا دو تا
باب دهان-موافق سلیقه-مطابق میل-خوشایند

خُردمُرد-شکسته و ریزه میزه

خواب به خواب شدن-خواب از سر پریدن-بدخواب شدن

پدر مرده-یتیم-خطابی به هنگام خشم مانند پدر آمرزیده یا ننه مرده

زیر چاق-حاضر-آماده

چوب پا-دو چوب بلند که پا در میان آن ها کنند و با آن ها راه روند

بار-آنچه برای پختن در دیگ بریزند-اجاق

بجا آوردن-شناختن-دریافتن

پل زدن-در کار کسی مانع ایجاد کردن-رابطه ی دو کس را به هم زدن-روز میان دو تعطیل را تعطیل کردن

چشم زخم میرزا مهدی خانی-شکست بزرگ

آبِ آب-آبکی-بی‌مایه-بیرنگ

دماغ سوخته شدن-بور شدن-خجالت زده شدن-ناکام شدن

انگشت در سوراخ مار کردن-دانسته خود را هلاک کردن

خبر کسی یا چیزی را آوردن-مرگ و نابودی کسی یا چیزی را اعلام کردن-مردن-نابودی

پار-فرسوده و اوراق-مجروح

این کلاه آن کلاه کردن(قرضی را با قرض دیگری پرداختن، از ریش برداشتن روی سبیل گذاشتن، کلاه تقی را سر نقی گذاشتن)
به گُه کشیدن-بی اعتبار کردن-با توهین خوار و خفیف نمودن

زنده دل-آدم با شور و حرارت-پرنشاط

جاشو-باربر

بد قماش-بد جنس-خبیث
دو به هم زنی-دو به هم اندازی

جر و بحث-مجادله ی شدید گفتاری

خِطَب-جزیی از جهاز شتر

آدم دیرجوش(کسی که به سختی با دیگران انس می‌گیرد)

خود را به آن راه زدن-خود را به نادانی زدن-به عمد بی توجهی کردن-خود را بی اطلاع نشان دادن

تافته ی جدا بافته-بر تر و به تر از دیگران

تخم جن-حرام زاده

پا گرد-محل چرخیدن پله ها

زیر پِل کسی را زدن-کسی را راندن و دور کردن

دالبُر-بریده چون دال-منحنی وار بریدن

جلو بُر شدن-مورد حمله قرار گرفتن

از پیش بردن(با موفقیت انجام دادن)

انگشت به دندان گزیدن-متحیر شدن-حسرت خوردن

بر و بچه ها-زن و بچه-جماعت دوستان

ذلیل‌شده

آسمان با زمین دوختن-داشتن کمال مهارت در تیراندازی

آفتاب کسی به زردی رسیدن-به پایان رسیدن دوران زندگی و یا قدرت و نفوذ کسی

به روز سگ افتادن-بدبخت و بیچاره شدن-به فلاکت افتادن

ترک هوا شکستن-کاهش یافتن شدت سرما

تک و پو زدن-به هر دری زدن-با تمام درماندگی کوشیدن

آب نکشیده(زشت، بد، نامفهوم)

از سیر تا پیاز(همه چیز، با همه‌ی جزئیات)

خرناس کشیدن-نگا. خرناس کردن

پلاس بودن-ویلان و سرگردان بودن
ریپ زدن-نامیزان کارکردن موتور

به دهان کسی نگاه کردن-مطیع به گفته ی کسی بودن-حرف کسی را بکار بستن

چشم سفید-گستاخ-حرف نشنو-پر رو

از ریش کسی دست برداشتن(کسی را به حال خود گذاشتن)

دست بردار-دست بردارنده-ترک کننده

انگشت بر چشم نهادن-پذیرفتن-مسلم دانستن

آلا گارسون-اصلاح موی سر زن به سبک موی پسران

باریک اندام-لاغر و ظریف

به هر تقدیر-در هر صورت-خلاصه

پدر زن سلام-نخستین دیدار داماد در خانه پدر زن

دست پاچه-شتاب زده-مضطرب

دادستانی-دادخواهی-کار دادستان

به آب چسیدن-از بین رفتن-نابود شدن-نتیجه نگرفتن

پاسور زدن-پاسور بازی کردن

خیابان گرد-بی کاره-ولگرد

زُل-خیره

آب پاکی روی دست کسی ریختن(کسی را کاملن ناامید کردن)

رو به رو کردن-در برابر هم وادار به اظهار عقیده کردن

دندان شکن-قاطع-محکم

در بحر چیزی رفتن-در چیزی دقیق شدن-سخت متوجه ی چیزی شدن

زانویی-زانو

تاخیر بردار-قابل عقب انداختن

ریغو-مردنی-ضعیف مزاج-کم مقاومت

چار ستون بدن-استخوان بندی-اسکلت بدن

پا پیچ کسی شدن-با کسی در آویختن-به کسی سماجت کردن

چسبیدن-لذت دادن

به حال آوردن-به هوش آوردن-به کسی شور و حال دادن

تحفه ی نطنز-چیز نفیس و با ارزش

 

پی پیش-کسی که نوبت دوم بازی مال او است

آدم سر به راه-شخص خوب و نجیب-کسی که مزاحم دیگران نیست

در دار-دارای سرپوش

 

دم کوتوله-کوتاه قامت-چیز کوچک

به خاطر داشتن-به یاد داشتن-از بر بودن

حُباب-سرپوشی که بر چیزی بگذارند

جاکش-پا انداز-دلال محبت

بر و بساط-زندگی و لوازم آن-مقدمات کار

چهار عمل اصلی-جمع و تفریق و ضرب و تقسیم

بیرق کسی نخوابیدن-همواره کامروا بودن-پایدار بودن دولت و شکوه

اخت شدن با کسی(مانوس شدن با کسی)

چله ی کوچک-بیست روز میان هفدهم بهمن و پنجم اسفند

آب پاکی روی دست کسی ریختن(کسی را کاملن ناامید کردن)

اشتباه لپی-اشتباه لفظی

چاچولی-زبان بازی-حقه بازی

زیر آبکی-شنای زیر آب-پنهانی

پولکی-آن که پول را دوست دارد-آن که رشوه می گیرد-آن چه که با گرفتن پول انجام گیرد

خانم آوردن-پا اندازی کردن

پشت چشم کسی باز ماندن-انگار نه انگار-برای کسی فرقی نداشتن

دست و پنجه نرم کردن-گلاویز شدن-جنگیدن

آواز دهل(چیزی که تنها سخن‌گفتن درباره‌ی آن جالب است، نه خودش = چیزی که از آن سخن زیاد می‌گویند اما واقعیت آنچنانی ندارد)

خواستگار-کسی که به پسندیدن و گُزیدن دختر یا زنی می فرستند

جِرم-ته نشست هر چیز-آن چه از دود چسبنده بماند

جر و بحث کردن-مجادله را به درازا کشاندن

بند کشی-پر کردن درزهای آجرها و سنگ ها با سیمان و ساروج

آفتاب به ملاج کسی خوردن(دیوانه شدن، خل شدن)

از ته دل(از سر صدق و صفا)

پالان خر دجال-کار پایان ناپذیر

دل و قلوه-احشای گاو و گوسفند

بی خودی-بی دلیل-بی جهت

پر پر کردن-نزدیک شدن بلا

روضه خواندن-سخنان بی فایده گفتن-آه و ناله کردن

بیخ گیس ماندن- بیخ ریش ماندن

چشم و ابرو-زیبایی چهره

دزد و حیز-نادرست و مکار

رگ و ریشه-خویشاوندان و بستگان

زبان فهم-کسی که مطلب یا سخنی را خوب در می یابد

حاجیت-بنده

چشم برداشتن-زضا دادن-قبول کردن

تو پر-دارای اطلاعات زیاد-آدم سنگین

جای ارزن نبودن-بسیار شلوغ بودن-جای سورن انداختن نبودن-سگ صاحبش را نشناختن

ته نشست-رسوب

به درک واصل شدن-به درک رفتن-برای با نفرت خبر مرگ کسی را دادن بکار می رود

به هر حال-در هر حال-در هر صورت

تب خال زدن-در آمدن تب خال دور دهان

چم و خم-آداب و رسوم-فن-ناز و عشوه

زیر لفظی-هدیه ای که پس از بله گفتن به عروس می دهند

 
آفتاب به آفتاب-هر روز
پشت چشم نازک کردن-پشت چشم آمدن

زال و زندگی-وسایل زندگی-اسباب معیشت

جانماز آب کشیدن-تظاهر به پرهیزکاری کردن-خود را بی گناه وانمودن

آش هفت جوش(قضیه‌ی پیچیده)

از تعجب شاخ در آوردن-بسیار شگفت زده شدن

انگشت به دهان(حیرت‌زده، سرگشته)

رفتن توی نخ چیزی یا کسی-چیزی یا کسی را زیر نظر داشتن و پاییدن

ژست گرفتن-به بدن و چهره ی خود حالت ویژه ای دادن

آلاف و الوف-مال و ثروت-جاه و مقام

دست به ریش گرفتن-ضمانت و تعهد دادن

چای کاری-کشت و زرع چای

جود-یهودی-حهود

از راه به‌در بردن-فریب دادن-اغوا کردن

دست بردن در چیزی-چیزی را تغییر دادن

بند زدن-به یکدیگر وصل کردن-به هم چسباندن

چای صافی-نگا. چای صاف کن

دماغ گنده-ثروتمند-سرشناس

تنگ کسی گرفتن-احتیاج فوری به قضای حاجت داشتن

 

جفتک زدن-نگا. جفتک انداختن

داغان کردن-از هم پاشاندن-متفرق کردن
داشتن-مشغول بودن

حاجی فیروز سال نو را مژده می دهد-مردی که در روزهای آخر سال خود را سیاه کرده و با رقص و آواز مردم را به خنده و شادی واداشته و آمدن

دُم در آوردن-گستاخ شدن-پر رو شدن-جرات یافتن

جوکی-مرتاض هندی-آدم لاغر و مردنی-آدم معتاد و مریض

تیغ کش-چاقوکش حرفه ای-لات و جاهل
خیمه شب بازی-نمایش عروسکی-حیله و تزویر

زر زرو-بچه ای که زیاد عر می زند

ژرسه-نوعی پارچه ی نازک-نیم تنه ی بافته از نخ

توله سگ-در حالت تحقیر: بچه

تلکه بندی-چیزی سرهم بندی شده و آسیب پذیر

در غورگی مویز شدن-هنوز تازه کار بودن ولی ادعای مهارت و استادی کردن

دست فروش-دوره گردی که کالای خود را روی دست انداخته و می فروشد

چهار چنگول شدن-خشک شدن اعضای بدن

تخم مرغ کسی زرده نداشتن-حقه باز بودن

خنزرپنزری-کسی که چیزهای خرده ریزه و کم بها می فروشد

چرخ کردن-دوختن با چرخ خیاطی-خرد کردن گوشت با چرخ گوشتی

زیاده روی کردن-اسراف کردن-افراط کردن

روی سگ کسی بالا آمدن-تندخویی کردن-ناسازگاری کردن

ژاکت-کت بافته شده از کاموا

خدا حافظ-به درود-در پناه خدا-خدا نگهدار

خانه دار-رنی که اداره امور خانه را بر عهده دارد-کدبانو-زنی که شاغل نیست

از زیر کار در رفتن(تن زدن و نپذیرفتن کاری، کار را جدی نگرفتن)

آب شیراز-شراب

پیش کسوتی-قدمت و برتری
از خجالت آب شدن-بسیار شرمنده شدن

زبان دراز-بی ادب-گستاخ-کسی که با گستاخی خارج از حد خود سخن بگوید

پاپی شدن کسی-به کسی ایراد گرفتن-کسی را اذیت کردن

ابنه‌ای(کسی که با شوخی‌های زشت و حرکات جلف وسیله‌ی آزار خود را فراهم می‌آورد)

زیر پِل کسی را زدن-کسی را راندن و دور کردن

 

دردانه ی حسن کبابی-بچه ی لوس

خط افتادن-خراش افتادن

الحق و الانصاف-انصافن-حقن

بن بست-کوچه ای که راه در رو نداشته باشد-مشکلی که راه حل نداشته باشد

افتادگی-پریشانی-احتیاج

تو دهن کسی زدن-با سخنی درشت به کسی پاسخ دادن

از کسی حساب بردن-از کسی ترس داشتن

آتش بی‌باد-ظلم-می

خود را به آن راه زدن-خود را به نادانی زدن-به عمد بی توجهی کردن-خود را بی اطلاع نشان دادن

 

خرید خدمت-فروختن خدمت کارمند به اداره-پرداخت پول برای نرفتن به خدمت سربازی

الف(قاچ خربزه و از این قبیل، بچه‌ی کوچک، سیخ، راست)

رسیدن-مواظبت کردن-مورد لطف قرار دادن

بد خط-کسی که ناخوانا می نویسد

خوردگی-ساییدگی-فرسودگی
پدر سوخته-بد سرشت-بسیار زرنگ و رند

به چوب بستن کسی-کسی را با چوب تنبیه کردن-فلک کردن

پروار-فربه-چاق

داغ باطل خوردن-از کار افتادن-از رونق و رواج افتادن

جشن گرفتن-سور بر پا کردن

رو به رو شدن-برخورد کردن-ملاقات کردن-مواجهه شدن

دَم کشیدن-رسیدن و پختن چای-برنج و مانند آن ها

چینه کشیدن-ساختن دیوار گلی

از تو به‌خیر و از ما به‌سلامت(ما را از این پس با یکدیگر کاری نیست)

تخم دو زرده کردن-کاری بزرگ انجام دادن

آغ و داغ(سخت مشتاق و شیفته)

چاک دهن را چفت کردن-بستن دهان-سکوت کردن

چروک-چین و شکن

پینه-وصله-پوست سخت شده

دوری و دوستی-دوری برای دوام و پایداری دوستی لازم است

خیر ببینی-دعایی است در حق کسی که کمکی کرده باشد

پس بودن-عقب افتادن از دیگران

ریش و پشمی به هم زدن-بالغ شدن-صاحب ریش و پشم شدن

دبه-ظرف-کوزه

چینی بند زدن-کاسه دوختن-به هم چسباندن تکه های ظروف شکسته

به تنگ آمدن-به ستوه آمدن-خسته شدن

دست به یقه شدن-دست به گریبان شدن

چرندیات-سخنان بی هوده و مزخرف

آب‌کور(کسی که سودش به دیگران نمی رسد)

اُزگل(بی‌سروپا، کم شعور و بی‌شخصیت)

تخته پِهِن-پهن خشک شده که برای خوابیدن زیر حیوانات می گذارند

ریش و پشم-موهای صورت-ریش و سبیل

 
جای کلاه سر آوردن-آن قدر ضعیف کش بودن که که اگر از او کلاه کسی را بخواهند سر او را به درگاه برد

تفنگ کمر شکن-تفنگی که از قنداق خم می شود

تت و پت کردن-شکسته سخن گفتن-لکنت پیدا کردن
دل دادن و قلوه گرفتن-غرق گفت و گو و راز و نیاز بودن

دل و جگر زلیخا-تکه تکه-پاره پاره

پیراهن عثمان کردن-بهانه قرار دادن

آفتاب گز کردن(ولگردی کردن)

حیوون-نگا. حیوان
ریش بز-گیاهی همیشه سبز و پرشاخه

تق و توق-سر و صدای کار یا حرکت

خون کسی را مکیدن-مال کسی را به تزویر غارت کردن-به کسی تعدی و ستم کردن

حساب بالا آوردن-بدهکار شدن

چین چین-پر از چین

حرف شنو-سر به را-مطیع

پاورچین-آرام و بی صدا راه رفتن

جیره ی کسی را روی یخ نوشتن و جلو آفتاب گذاشتن-با کسی دشمنی کردن

پچ پچ-نجوا-حرف زیر گوشی

 

تو بوق زدن-رازی را فاش کردن

دلقک بازی-مسخره بازی

دست خدا به همراه-در پناه خدا

تق تق کردن-آواز برخورد پیاپی دو چیز به یکدیگر

چِل-خل و دیوانه

از ریخت افتادن(تناسب خود را از دست دادن، بی‌جلا و جلوه شدن)

پشت هم انداز-حقه باز-حیله گر

جگر خون کردن-رنج بسیار دادن
زُل زُل-نگاه کردن زل زدن
پیله کردن به کسی-با مزاحمت اصرار و پافشاری کردن به کسی-پاپی کسی شدن

آخش درآمدن-از درد نالیدن

پای کسی لنگیدن-منحرف بودن-سست عنصر بودن

ادب کردن-با تنبیه آموختن-آدم کردن

دبور-بی سر و پا-لات-ولگرد-آسمان جل

جل و پلاس خود را پهن کردن-در جایی اقامت کردن

زاغه-جای نگاه داری گاو و گوسفند-حانه ی بسیار محقر-انبار مهمات

تنوره-دودکش-آتشخانه ی سماور و مانند آن

دُردانه-لوس-ننر-عزیز بی خودی

ته نشست-رسوب

حرص زدن-زیاد خواستن-کم صبری کردن

دو پا در یک کفش کردن-سماجت و اصرار کردن

تخمی-به درد نخور-بی مصرف

از زورِ-از شدت-از بسیاری

الحق و الانصاف(انصافن، حقن)

پس گذاشتن کسی-از کسی جلو افتادن

دو راهی-آن جا که راه دو شاخه می شود

دم ِ بخت-دختری که به سن ازدواج رسیده است

آمپر کسی بالا رفتن-از کوره در رفتن

برای کسی تره خرد نکردن-از کسی حساب نبردن-به کسی اهمیت ندادن-برای کسی اعتبار قائل نشدن

به پای کسی زحمت کشیدن-برای کسی زحمت کشیدن

دست و پا-توانایی-عُرضه

دور اندیش-پایان نگر-پیش بین-عاقبت اندیش

چراغان کردن-جشن گرفتن

چاله-گودال کوچک-دردسر-اشکال

دست به عصا راه رفتن-با احتیاط رفتار کردن-بسیار محتاط بودن

تاپاله چسباندن-بوسدن محکم و پی در پی

پیله کردن دندان-ورم کردن لثه

بچه گولزنک-غیر واقعی-بی ارزش

دست داشتن-توانایی داشتن-وارد بودن

خونی-قاتل-دشمن سخت-مخالف شدید

پُخی شدن-کاره ای شدن-مهم شدن

جوی خون راه انداختن-کشتار بسیار کردن

آب کردن(جنس نامرغوب را فروختن)

ریختگی-ریزش

روغن گرفتن از آب-از هر اتفاق خوب یا بدی به سود خود بهره گرفتن

از رو بردن-خجالت دادن-مقاومت حریف را در هم شکستن

جای پا-اثر-نشانه-رد

پا-حریف

آشنا روشنا(دوست آشنا)
تقاص پس دادن-تاوان پس دادن

دست به ریش گرفتن-ضمانت و تعهد دادن

جزوه-کتابچه-دفترچه

دربست-یک جا-به طور کامل-به طور کلی

آب آتش مزاج(می سرخ)

توپ در کردن-توپ انداختن

زود بودن-فرانرسیدن هنگام کاری

آسمان با زمین دوختن-داشتن کمال مهارت در تیراندازی

بوی نا-بوی ماندگی

ختم شدن-پایان گرفتن

چپ چپ به کسی نگاه کردن-با اوقات تلخی-بدبینی یا اعتراض به کسی نگاه کردن

داداش-برادر-لفظی برای ابراز صمیمیت

زیر آرنجی-بالشی که هنگام دراز کشیدن زیر دست و آرنج می گذارند

بی رگ-بی غیرت-بی حس

دو به هم انداز-فتنه انگیز-سخن چین

چفت و بست-قفل و زنجیر در یا صندوق

بد مزاج-عبوس-ترشرو-تندخو

آتشی-تندخو-زودخشم

جیره ی کسی را روی یخ نوشتن و جلو آفتاب گذاشتن-با کسی دشمنی کردن

خر آوردن و باقالی بار کردن-برای جتجال و دعوایی آماده شدن

بار خود را زمین گذاشتن-زایمان کردن

باد رها کردن-رها کردن باد شکم-تیز در کردن

دل و روده بالا آمدن-به حالت تهوع افتادن

چادر سر کردن-چادر پوشیدن

دست به گریبان شدن-با هم به جدال پرداختن-گلاویز شدن

رژیم داشتن-برابر دستور پزشک غذا خوردن-برخی غذاها را نخوردن

از چشم افتادن(مورد بی مهری قرار گرفتن ، بی‌اعتبار شدن)
از بن دندان-از ته دل-با میل و رغبت

بیگاری-کار اجباری و بی مزد

دل آمدن-به چیزی تن در دادن

بو بردن-حدس زدن-از روی شواهد فهمیدن

دل پُر داشتن-کینه و دلخوری دیرینه داشتن

تند و تیز- تند تیز

ریش دادن و ریش گرفتن-ضمانت کردن-متعهد شدن

آهوی شیرافکن-چشم محبوب

خراب کردن دختر-دختری را منحرف کردن

پدر سوخته-بد سرشت-بسیار زرنگ و رند

جور در آمدن-نگا. جور آمدن

 

برزخ شدن-ناراحت شدن

خوش خوشک-یواش یواش-آهسته آهسته

اَجق وَجق-چیزی با رنگ‌های تند و زننده-دارای ترکیب ناهماهنگ

پاک-به کلی-یکسره

بوسیدن و به تاقچه گذاشتن-ترک گفتن-کنار گذاشتن

آلت دست کسی شدن-مورد سوء استفاده قرار گرفتن

پلاسیدن-پژمرده شدن-از دست رفتن تازگی و شادابی

تک و تنها-یکه و تنها-به تنهایی

خورش دل ضعفه داشتن-هیچ گونه خوردنی نداشتن

دخیل بودن-خواهش و التماس کردن از کسی برای انجام ندادن کاری

از دور دستی برآتش داشتن-آشنایی سطحی و ناکافی با چیزی داشتن

پرت شدن حواس-از موضوع دور افتادن

جوشی-تند مزاج-زود خشم-عصبانی

زهره و زنبل کسی را ترکاندن-سخت ترساندن

 
بیدار خوابی-خواب سبک-بیدار شدن پیاپی

ترکه-آدم باریک و بلند

خر غلت زدن-مانند خر بر خاک غلتیدن

تو کَت کسی نرفتن-زیر بار نرفتن-نپذیرفتن

تو خشت افتادن-به دنیا آمدن

از ران خود کباب خوردن(با سختی چیزی به‌ دست آوردن)

پشت رو-وارونه

دوخت و دوز-خیاطی

آفتاب به آفتاب(هر روز)

دراز کش-افتاده-خوابیده

درگاهی-آستانه

به راه انداختن-راه انداختن-به کار انداختن

بلوف زدن-لاف زدن-چاخان کردن-توپ خالی زدن

آفتاب از مغرب درآمدن-روز قیامت-رویدادی شگرف پیش آمدن

از شیر مرغ تا جان آمیزاد-از سیر تا پیاز

حساب و کتاب-نگا. حساب کتاب

خاک کردن-دفن کردن-در گور نهادن-پشت حریف را در کشتی به زمین رساندن

پا انداز-آن که وسایل عیش و عشرت دیگران را فراهم آورد-جاکش- فرش جلوی در ورودی

ریختن توی دست و پا-فراوان یودن-همه جا پیدا شدن
پر پر کردن گل-کندن و پراکندن برگ های گل

پرت کردن حواس-حواس را از اصل موضوع منحرف کردن

دور از جناب ب-لانسبت

چندر-رگ و ریشه ی گوشت

زیپو-بی رنگ و رو-بی رمق-رقیق و بی مزه

دست خدا به همراه-در پناه خدا

چهار چنگول شدن-خشک شدن اعضای بدن

افتادن دست-از فرط کار زیاد در دست‌های خود احساس خستگی بسیار کردن

دیوان بلخ-جای بی انصافی و ستم رانی

خدمت کردن-دوره ی سربازی را طی کردن

تته پته-لکنت زبان

دست به آب-داشتن ادرار-دستشویی-توالت

از دروازه نگذشتن، از سوراخ سوزن گذشتن(حالاتی بی‌ثبات و بسیار متضاد داشتن)

آسمان گرفتن-فراگرفته شدن آسمان با ابر یا مه

چرک کردن-عفونت کردن زخم

تعارف کردن-کسی را به گرفتن چیزی خواندن

چادر دَران کردن-از رفتن زن مهمان جلوگیری کردن

چرخ کسی را چنبر کردن-به اصرار کسی را به کار واداشتن-پیله کردن

درز گرفتن-کوتاه کردن سخن-اصطلاح خیاطی برای کوتاه کردن اندازه ای در لباس

اخم و تخم(ترش‌رویی، کج‌خلقی)
چماق دار-زور گو-کسی که با زور مقصود خود را به دیگری تحمیل کند

جشن گرفتن-سور بر پا کردن

چرخ ریسی-پنبه رشتن با چرخ ریسندگی

دخل داشتن-ربط داشتن-مربوط بودن

 
آیه آمدن(سوگند یاد کردن، به قرآن سوگند خوردن)

چیز به هم بافتن-راست و دروغ سر هم کردن

دست و پا نمدی-دست و پا پنبه ای

درویش کردن چشم ها-نادیده انگاشتن-نگاه نکردن

زبان کسی را موش خوردن-سکوت کردن-با وجود ضرورت سخن نگفتن

از گرد راه رسیده(تازه‌وارد، هنوز به کار دیگری نپرداخته)

چهلم-چهلمین روز درگذشت کسی

خردمرد کردن-ریزه ریزه کردن

 

اشتباه لپی-اشتباه لفظی

آب در هاون کوفتن-کار بی‌هوده کردن

زبان گرفتن-لکنت زبان-از حالات و گفتار مرده یاد کردن و دیگران را گریاندن

زغنبود-کوفت-زهرمار-خفه شو!

آسمان به زمین آمدن-رویدادی مهم و عجیب پیش آمدن

احوال گرفتن(جویای حال شدن)

ریش گرفتن-دست به ریش کشیدن-پادر میانی کردن-تقاضا و خواهش کردن

بله بُری-گفتگو برای تعیین شرایط عقد و میزان حقوق زن و شوهر

چاق کردن دنده-به دنده گذاشتن اتوموبیل

چوب دو سر گُهی-نگا. چوب دو سر طلا

در دست-آماده-حاضر

زهره دان-کیسه ی صفرا

دزد و حیز-نادرست و مکار

پس گوچه-کوچه ی کوچکی که به کوچه ی کوچک دیگری پیوسته باشد

پیش زدن-جلو زدن-سبقت گرفتن

 

آفتاب خوردن(سختی کشیدن)

خر زور-نیرومند-پرزور

ابزارفروشی(فروشگاه وسایل خاص و ابزار یدکی)

در پسی ماندن-عقب ماندن-موفق نشدن

پر و پاچه-پا-پاچه

خاطر نشان کردن-یادآوری کردن-تذکر دادن

چشم و ابرو-زیبایی چهره

آفتاب گرفتن-زیر آفتاب خوابیدن

پای کسی حساب کردن-به حساب کسی گذاشتن

دامنگیر کسی بودن-کسی را گرفتار کردن

چو افتادن-شایع شدن-شهرت یافتن

حرف توی دهن کسی گذاشتن-سخنی را به کسی یاد دادن-تلقین کردن

زبان باز-کسی که با چرب زبانی به مقصود خود می رسد

دهان کسی آستر داشتن-قدرت خوردن خوردنی های بسیار داغ و تند را داشتن

آتش بی‌باد-ظلم-می

پَک و پهلو-سینه و چپ و راست آن

از کمر افتادن(از خستگی زیاد از کار افتادن، ناتوان شدن در امر جنسی)

روی دست کسی گذاشتن-به کسی تحمیل کردن
بغض کسی ترکیدن-از حالت گرفتگی و تاثر به گریه افتادن
جامغولک-حقه-حیله

از قدیم ندیم‌ها(از گذشته‌های دور)

بی معنی- بیخود

ذاق و زوق-زن و بچه-سر و صدا و نق نق بچه

دم موشی-هر چیز باریک و دراز

خر کریم را نعل کردن-رشوه دادن-راضی کردن

 

بازار گرمی کردن-تعریف کردن از کالا برای فروختن آن

آمد داشتن-فرخنده و میمون بودن

پس افتاده-بچه ی کسی

دراز کشیدن-خوابیدن-به پشت خوابیدن-مدتی کوتاه خوابیدن
خم شدن-دولا شدن

دو پا داشتن، دو پا هم قرض کردن-به چابکی گریختن

پاتیل در رفته-پیر و شکسته

خنجر زدن از پشت-به نامردی به کسی آسیب رساندن یا او را از پای درآوردن

چوب سیگار-نی سیگار

از سر کسی افتادن-عادتی را ترک کردن

زبان آدم سر کسی نشدن-به حرف منطقی تن ندادن و آن را نپذیرفتن

بسلامت-همراه با تندرستی-تندرست-در پاسخ به خداحافظی گفته می شود

چاقچور-شلوار گشاد و بلند و کف دار زنانه که آن را بر روی شلیته و تنبان می پوشیدند

دست به چیزی شدن-بی درنگ آن چیز را برداشتن-آماده ی استفاده از آن چیز شدن

آب بستن در چیزی-آبکی و رقیق کردن

بچه بازی-لواط-کارهای کودکانه-ساده انگاشتن کار

تنه زدن-با تنه به کسی ضربه زدن

به هم زدن حال-موجب بالا آوردن شدن
خاربست-دیوارمانندی از خار و خاشاک بر گرد چیزی

به دندان کشیدن-خون دل خوردن-کاری پر زحمت انجام دادن

التفاتی-داده شده-مرحمتی-اعطا شده

چاله میدانی-صفت آدم های بی ادب و بی فرهنگ

آجیل دادن-رشوه دادن-حق و حساب دادن

زیر ِ گوش-سخت نزدیک-دم دست

 
بچه بازی-لواط-کارهای کودکانه-ساده انگاشتن کار

خِفت-نوعی گره

زیر گرفتن-زیر کردن

زیر بال کسی را گرفتن-به کسی کمک کردن

باد هوا خوردن-درماندگی و فقر کامل داشتن

از بن دندان(از ته دل، با میل و رغبت)

جامه شور-رختشوی

حواس پرت-پریشان حواس-فراموش کار

خاطر نشان کردن-یادآوری کردن-تذکر دادن

چشم زهره-ترس

جسته جسته-یواش یواش-کم کم-به تدریج

آب‌تنی(شناکردن (بیشتر به قصد تفریح و بازی))

جرات داشتن-دلیر بودن-جسارت داشتن

زار زار گریه کردن-سخت گریه کردن

چهار عمل اصلی-جمع و تفریق و ضرب و تقسیم
آبِ خشک-آب بسته

پا سوز-عاشق شیفته

 

انسان(آدم خوب و پایبند به اصول اخلاقی)

آب باریکه(درآمد اندک اما مرتب)

جل و پلاس خود را پهن کردن-در جایی اقامت کردن

چپه شدن-واژگون شدن به یک سمت-برگشتن

چشم را بستن و دهان را باز کردن-با بی شرمی دشنام دادن

پس کسی برآمدن-حریف کسی بودن

خدیجه خبرکش-خبر چین و دو به هم زن

رسوایی بالا آوردن-کاری مایه ی رسوایی و شرمساری کردن

خط زدن-با خط کشیدن روی چیزی آن را باطل کردن

به آتش کسی سوختن-به مکافات خطای دیگری مجازات دیدن

رو کردن-روی آوردن-آشکار کردن-به رخ کشیدن

به زخم خود زدن-دردی را درمان کردن-گوشه ای از گرفتاری خود را سامان دادن

از این رو به آن رو شدن(یکسره دگرگون شدن، به‌کلی تغییر کردن)

خنگ خدا-نادان و کودن

اخت شدن با کسی(مانوس شدن با کسی)

اهل کوفه(سست پیمان، بی‌وفا و غیرقابل اعتماد)

از ته دل-از سر صدق و صفا

پَرت-بی معنی-مزخرف-دور افتاده-خلوت

پیاده روی-راه پیودن با پای پیاده

اختلاط کردن-بی‌هدف از این در و آن در گفت‌وگو کردن

تعزیه گردان-کسی که در امور همگانی دخالت می کند و سود خود را می برد.

به خورد چیزی دادن-نفوذ دادن-وارد کردن

بی بند و بار-بی قید-بی اعتنا به آداب و رسوم

خفگی-حالت فشردگی گلو و تنگی نفس

تیز بزی-فورن-بی درنگ

دُم کلفت-پول دار-مقتدر

چهار چوب ملا حیدر-جای تنگ و ناراحت کننده

پا در هوا بودن-نامعلوم بودن تکلیف

برخورد کردن-تصادف کردن-دیدارکردن

جیر جیر-سر و صدا-فریاد بی هوده-آواز گنجشک و برخی حشرات

تردستی-مهارت-شعبده بازی

پاپوش درست کردن-پرونده درست کردن- توطئه کردن

 

خشکی-انعطاف ناپذیری-سخت گیری-حالت پوستی که آب و چربی خود را از دست داده است

چای دان-جای نگهداشتن چای خشک

 

آبِ آب(آبکی، بی‌مایه، بیرنگ)

خیالاتی-وسواسی-آن که پندار و توهمات بی جا دارد

جفت بودن-در جای خود قرار داشتن

از دروازه نگذشتن، از سوراخ سوزن گذشتن-حالاتی بی‌ثبات و بسیار متضاد داشتن

آدم نچسب(کسی که جاذبه‌ای ندارد و علاقه دیگران را جلب نمی‌کند)

پیله-مو

چادر-پوشش زنان مسلمان ایرانی که پارچه ای است نیم دایره که دنباله ی آن تا پشت پا می رسد

خنک کردن-سرد کردن
دست زدن-کوبیدن دو دست به یکدیگر همراه با نوای موسیقی یا برای تشویق

دماغ را بالا کشیدن-اظهار نارضایتی کردن

از حساب پرت بودن-در اشتباه بودن

دست به آب-داشتن ادرار-دستشویی-توالت

از چشم کسی دیدن(کسی را مسئول چیزی دانستن)

 

زهره ی کسی آب شدن-سخت ترسیدن

حال آمدن-بهبود یافتن-سرحال شدن-چاق شدن

بی حوصله-ناشکیبا-شتابزده

بازار مکاره-بازار موقت

بزنگاه-نقطه ی ضعف-سر وقت-موقع حساس-زمان مناسب

چُش گفتن-جلوگیری کردن-مانع شدن

تخم دو زرده-چیز بسیار عزیز و گرامی

ریش و پشم-موهای صورت-ریش و سبیل

جاصابونی-ظرفی که صابون را در آن می گذارند

چنبره زدن-حلقه زدن

افطاری-خوراکی که برای گشودن روزه می‌پزند

خش خش-صدای برخورد چیزهای خشک به یکدیگر-صدای راه رفتن روی برگ های خشک شده

دعوت نامه-نامه یا کارتی با درخواست شرکت در یک مجلس یا مراسم-اعلام آمادگی برای پذیرش مهمان در یک کشور دیگر

خپله-چاق و کوتاه قد

چهار چوب ملا حیدر-جای تنگ و ناراحت کننده

برچسب زدن-تهمت زدن

رضایت دادن-در گذشتن از شکایت و دنبال کردن قضیه-قبول کردن

انداختن باد به غبغب(تکبر کردن، قیافه گرفتن)

زال و زندگی-وسایل زندگی-اسباب معیشت

از خواب پریدن(بیدارشدن ناگهانی از خواب)
پِر پِری-سخت نازک و باریک و تنگ

جلودار کسی بودن-از پس کسی بر آمدن-مانع کسی شدن

دلپُری-عقده ی دل-خشم و کینه ی انباشته شده

به آتش کسی سوختن-به مکافات خطای دیگری مجازات دیدن

خیره-بی شرم-پر رو

در قال را گذاشتن-به سکوت برگزار کردن-مسکوت گذاشتن

جنگل مولا-جایی بی نطم و ترتیب-شهر بی قانون

چاه ویل-جایی که اگر کسی یا چیزی برود دیگر بر نگردد

چاتمه زدن-چند تفنگ را به شکل چاتمه در جایی گذاشتن

جانب کسی را گرفتن-از کسی پشتیبانی کردن
خیر مقدم-خوش آمد
آبکی-بی‌ارزش-از روی بی‌علاقگی

دوا-واجبی-مشروبات الکلی

خسارت دیدن-زیان دیدن

چهاردیواری اختیاری-هر کس در میان چهار دیوار خانه اش آزاد است

چهلم-چهلمین روز درگذشت کسی

دو به هم زن-دو به هم انداز

 

دل توی دل نبودن-بی تاب و بی قرار بودن

حمله ای-مبتلا به بیماری غش

روکار-روی بنا-نمای عمارت-آن چه که در بیرون چیزی کار شده است
حُقه-زرنگ و ناقلا

تو خالی-دروغین-غیر واقعی-بی عرضه-دارای ظاهر غلط اندار

خون کسی از خون دیگری رنگین تر بودن-همسان و هم ارز نبودن-کسی بر کسی ترجیح داشتن

این و آن را دیدن-برای انجام کاری از همه کمک گرفتن

خورد رفتن-از بین رفتن قسمت اضافی در خیاطی-جذب شدن و حل شدن در چیزی

پیش قسط-پرداختِ پیش از آغاز قسط بندی

حال کسی را گرفتن-کسی را ناراحت کردن-شادی کسی را به هم زدن

با آتش بازی کردن-به کاری پر خطر پرداختن

پوست کنده-رک و بی پرده

دولت سرا-تعبیری احترام آمیز از خانه ی کسی

خاربست-دیوارمانندی از خار و خاشاک بر گرد چیزی

پول پول شدن-شکسته شدن ظرف چینی به تکه های کوچک

 

در آوردن تقلید-ادای کسی را در آوردن-مسخره کردن

تُخم-اصل هرچیزی-دانه

ارواح بابات(به هنگام سرزنش برای ناکام شدن در کاری گفته می‌شود)

زده دار-دارای لکه یا خراش و آسیب

دستمال ابریشمی-چاپلوسی-تملق

پُخ-واژه ی ترکی به معنی مدفوع

روی تاب گذاشتن-سپردن شرط بازی به نفر سوم برای جر نزدن حریفان

پینه زدن-وصله کردن

پول مول-پول

زیر سری-بالش-متکا

از چیزی زدن-از مقدار چیزی کسر کردن

خط افتادن-خراش افتادن
بازده-محصولی که انسان یا ماشین در مدتی معین تولید می کند
خواهر و مادر گفتن-دشنام خواهر و مادر به کسی دادن

از زبان افتادن-لال شدن

پشت بشقاب کشیدن-تهدید کردن به قطع کمک

زاق-چشم زاغ چشم

چاق کردن غلیان-آماده کردن غلیان برای کشیدن

تن در دادن-به کاری حاضر شدن-انجام کاری را پذیرفتن

تیر در کردن-تیراندازی کردن

حرف های صد تا یک قاز-حرف های بی ارزش و بی معنی

دید زدن-چشم چرانی کردن-دور و بر را نگاهی انداختن

الف-قاچ خربزه و از این قبیل-بچه‌ی کوچک-سیخ-راست

زیر چیزی زاییدن-از سنگینی کاری از پا درآمدن و کار را به پایان نرساندن

چلچلی-دیوانگی-بیعاری

باغ وحش-جایی برای نگهداری انواع حیوانات غیر اهلی

حساب کسی پاک بودن-کار کسی خراب و زار بودن

جِر خوردن-پاره شدن

پشت کسی باد خوردن-دلسرد شدن از کاری پس از مدتی استراحت یا بیکاری-از دل و دماغ افتادن

چاپی-حرف دروغ و بی اساس

زبان آدم سر کسی نشدن-به حرف منطقی تن ندادن و آن را نپذیرفتن

رویم به دیوار-هنگام گفتن مطلب ناخوشایندی می گویند

درق دروق-درق درق

پلاسیدن-پژمرده شدن-از دست رفتن تازگی و شادابی

چیز فهم-عاقل و فهمیده

تی تیش مامان-ی بزک کرده-تر و تمیز-شسته و رفته-عزیز دردانه

باد آورده-مفت و رایگان-آنچه که بدون زحمت بدست آید

خشک شدن قر در کمر-به پایان نرساندن خودنمایی و جلوه گری

ازدست‌رفته(عاشق)

زیر دماغ کسی سبز شدن-ناگهان در برابر کسی حاضر شدن

حرف-سخن-گفتار-کلام

این کلاه آن کلاه کردن-قرضی را با قرض دیگری پرداختن-از ریش برداشتن روی سبیل گذاشتن-کلاه تقی را سر نقی گذاشتن

پا به پا شدن-تردید داشتن

چشمه چشمه-سوراخ سوراخ-مشبک
آتش بی‌باد(ظلم، می)

آینه‌ی کسی بودن-یکسره از کسی تقلید کردن

حالی به حالی شدن-منقلب شدن حال-غلبه یافتن شهوت

دل واپسی-نگرانی-اضطراب

از دیوار مردم بالا رفتن(دزدی کردن)
خنگ خدا-نادان و کودن

دَمَر-دراز کشیده روی سینه و شکم

چوق-چوب-تومان

دبه در پای شتر انداختن-در میان مردم فتنه انگیزی کردن

رو راست-پوست کنده-آشکارا-صریح-بدون ابهام
چاق سلامتی کردن-احوال پرسی کردن

تلَکه-پول یا چیزی که با فریب و چاپلوسی از کسی بگیرند

دسته کلید-مجموعه ی کلیدها در یک حلقه یا بند

حرف بَری کردن-سخن چینی کردن-خبرچینی کردن

چوق-چوب-تومان

جراندن-جر دادن-پاره کردن

داش مشدی-لوطی محل-آن که غرور جوانی دارد

اوف شدن((به زبان کودکان) زخم شدن، درد داشتن)

زبان مو درآوردن-بسیار گفتن و نتیجه نگرفتن

با کسی سرشاخ شدن-با کسی در آفتادن

در هم رفتن سگرمه-گره بر ابرو افتادن-اوقات تلخ شدن

خوش سلیقه-خوش ذوق-نیکو طبع

چاله-گودال کوچک-دردسر-اشکال

زیست شناسی-دانش شناخت حیات و موجودات زنده

 

حال و حوصله-نگا. حال و احوال

دل خواستن-آرزو داشتن-مایل بودن

آب خنک خوردن-به زندان افتادن

زیر اخیه کشیدن-زیر فشار گذاشتن
چغلی کردن-شکایت کردن

بی می خمار بودن-نخورده مست بودن-برای انجام کاری آمادگی بسیار داشتن

آویزان کسی شدن(طفیلی کسی شدن)

آینه‌ی هفت‌جوش(خورشید)

جور-هم طراز-اخت-هم زبان

خوراک-مصرف یک دوره ی معین

 

دست اندر کار-دارای سهمی در انجام کاری-مشغول به کار

جِر گرفتن کسی را-اوقات کسی تلخ شدن

جهیز-اسباب خانه و زندگی که عروس به خانه ی شوهر می برد

آفتاب به ملاج کسی خوردن(دیوانه شدن، خل شدن)

خدابیامرزی-درخواست بخشش

پا روی پا بند نشدن-بسیار خوشحال بودن

پشمالو-دارای موهای بسیار

زنیکه-زنکه

 

با کسی بحث و مجادله کردن

آمد کردن-رخ‌دادن واقعه‌ای خجسته

دامنگیر کسی بودن-کسی را گرفتار کردن

داغ چیزی را به دل کسی گذاشتن-کسی را از چیزی محروم ساختن و در حسرت آن گذاشتن

زدن به کوه-عاصی شدن و سلاحی برگرفتن و به کوه پناه بردن

چوب بندی-داربست

اهل دود-سیگاری

تعطیل بردار-تعطیل شدنی

آب حیات(عشق و محبت، دهان معشوق)

تو دهنی-ضربه ای که به دهان کسی بزنند-سخنی درشت در پاسخ کسی

 

ژوری-هیئت داوران

زُل زدن-خیره نگاه کردن

بِر و بِر-زُل-نگاه یکریز

اتصالی کردن-در یک مدار یا سیم‌های برق جریان ناخواسته روی دادن

 
چیز سرش بشو-آدم چیز فهم

زاچی-روزهای استراحت پس از زایمان

تو سری خور-آدم زور شنو-خوار و زبون

آدم بی‌خود(بی‌شخصیت و بی‌معنی)

جوشانده-دارویی که آن را در آب می جوشانند و عصاره ی آن را به بیمار می دهند

بخرج دادن-نشان دادن-مصرف کردن-جلوه دادن

ریزه کردن-خرد خرد کردن-قطعه قطعه کردن

پلاسیدن-پژمرده شدن-از دست رفتن تازگی و شادابی

حلبی آباد-آلونک نشین های خارج از شهر

چفت و بست-قفل و زنجیر در یا صندوق

از سر نو-دوباره
آب رفتن زیر پوست کسی(پس از لاغری کمی فربه شدن)

تیپا زدن-با نوک پا ضربه زدن

افتادن توی هچل(گرفتار دردسر و ناراحتی شدن)

آستین بالا زدن(آماده شدن، به کاری برخاستن، پا پیش گذاشتن)

رنگ و رو-آب و رنگ-جلا و درخشندگی

این دست و آن دست کردن(وقت تلف کردن، وقت کشتن، به عقب انداختن)

پر و پاچه ی کسی را گرفتن-بر کسی خشم گرفتن-به کسی دشنام دادن

آب تاختن-پیشاب کردن

هرمار-ز درد بی درمان-کوفت

زپرتو-ضعیف-بی دوام

بازار شام-جای شلوغ و در هم و بر هم

زهرآب-ادرار-شاش-پیشاب

خدا بیامرز-مرحوم-مغفور

آب خنک خوردن(به زندان افتادن)

خاله خرسه-دوست نادان

پا رکابی-شاگر شوفر اتوبوس

جفتک زدن-نگا. جفتک انداختن

بلا تکلیف-کاری که معلوم نیست چه باید بشود-کسی که نمی داند چه باید بکند